Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-05-04@23:36:52 GMT

دختران شین‌آباد: امیدمان رو به خاموشی است

تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۲۱۱۸۲۵

دختران شین‌آباد: امیدمان رو به خاموشی است

«ما که سوختیم، روحیه‌مان هم سوخت اما هیچ‌کس نیست که به ما بگوید چگونه می‌توانیم به زندگی ادامه دهیم؛ آن‌ هم در شرایطی که امیدمان رو به خاموشی است.»   روزنامه جام جم نوشت: «۱۷ سالش تمام شده و قدم به ۱۸سالگی گذاشته‌ است. امسال دیپلمش را می‌گیرد و باید کنکور بدهد و وارد دانشگاه شود. همه ما که این مقطع سنی را گذرانده‌ایم، می‌دانیم این سال‌ها پر از روزهایی است که امید در اوج است و برنامه‌ریزی برای آینده سرشار از شوق زندگی‌مان می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

    اما سیما شادکام هشت سال است با بیم و ترس و اضطراب زندگی می‌کند. سیما، یکی از دختران مدرسه شین‌آباد است که سال ۹۱ در چنین روزی بخاری کلاس‌شان آتش گرفت و ۲۹ دانش‌آموز در میان شعله‌های آتش گرفتار شدند. دو نفرشان به دلیل شدت سوختگی فوت کردند و بقیه هشت سال است مراحل درمان را سپری می‌کنند اما هنوز به شرایط ثابتی نرسیده‌اند؛ هنوز سوختگی‌ها و نقص عضوها اذیت‌شان می‌کند.    سیما و دیگر دوستانش سال آخر دبیرستان هستند و همگی دوست دارند به دانشگاه بروند و ادامه تحصیل بدهند. اما به گفته سیما یک سالی هست که کرونا آمده و همان برنامه‌ریزی‌ها و درمان‌های کشدار را هم به‌ هم ریخته و یک‌ سالی هست که روند درمانشان قطع شده و باید دچار سوختگی عمیق باشی تا بدانی که وقتی درمان متوقف می‌شود بدن چه واکنش منفی و جانسوزی نشان می‌دهد؛ چنان شدید که جای سوختگی تازه می‌شود و عفونت می‌کند.   سیما که بخشی از صورت و دستان و ران پایش سوخته، مدتی است عفونت صورت کلافه‌اش کرده. درمان به دلیل کرونا متوقف شده، اما آتشی که هشت سال قبل به جان این دخترکان افتاده‌ بود همچنان آنها را می‌سوزاند.   دختران شین‌آباد، دیروز ویدئویی را که آماده کرده‌ بودند در شبکه‌های اجتماعی منتشر کردند. آنها با گل به دیدار کادر درمان بیمارستان پیرانشهر رفتند و از آنها تقدیر کردند که در دوره کرونا مراقب سلامت مردم شهر هستند. بعد به سر مزار دو دوستی که جان‌شان را از دست داده‌اند، می‌روند و گلایه می‌کنند که کرونا آمد و مسئولان آن‌ قدر درگیر این ویروس شدند که یادشان رفت دخترکان سوخته شین‌آباد منتظر ادامه درمانند. منتظرند تا شاید بعد از گذشت سال‌ها به زندگی عادی برگردند. ما را فراموش کرده‌اند سیما می‌گوید وقتی شما تلفن کردید و پدرم گفت سیما بیا یک خانم خبرنگار می‌خواهد با تو صحبت کند، تعجب کردم که مگر هنوز کسی هست که ما را به یاد داشته‌ باشد! آن اوایل و دو - سه سال بعد از آن سازمان‌های مردم‌نهاد و خیرین به ما توجه کرده و کمک‌مان می‌کردند که شرایط روحی‌مان را بازیابی کنیم. مسئولان هم به ما توجه بیشتری می‌کردند اما مدت‌هاست آنها هم ما را فراموش کرده‌اند.    دیروز نماینده پیرانشهر به دیدار ما آمد و گفتیم از دولت بخواهد برای ما سهمیه‌ای برای ورود به دانشگاه در نظر بگیرد یا دیپلم که گرفتیم، جایی استخدام‌مان کند. او هم گفت همه تلاشم را می‌کنم اما قول نمی‌دهم.    دست‌ها و صورت ما سوخته‌ است، با شرایطی که داریم تصور نمی‌کنم کسی به ما کار بدهد. قرار بود ما را برای درمان به آلمان بفرستند اما نفرستادند و سال‌هاست در یک بیمارستان آموزشی درمان می‌شویم. پزشکان خوبی روی درمان ما کار می‌کنند اما امکانات لازم را ندارند.    خود این پزشکان می‌گویند اگر اعزام می‌شدیم الان دو ساله درمان‌مان تمام‌ شده‌ بود اما الان هشت سال است و یک سال هم هست که به دلیل کرونا درمان‌مان متوقف‌ شده‌ است.    می‌گویند بیمارستان‌ها آلوده است و خطرناک است که برویم آنجا. در این‌ یک سال حتی یک‌ بار هم یکی از مسئولان وزارت بهداشت سراغ‌مان را نگرفت. جای زخم‌ها عفونت کرده، پوست‌مان خشک‌شده و برخی قسمت‌ها هم گوشت اضافی آورده‌ است. مفصل‌هایی که دچار سوختگی شده‌ بود در این‌ یک سال خشک و بسیار دردناک شده.    خسته شده‌ایم از این‌ همه درد و عفونت. گاهی افسردگی‌مان عود می‌کند و بیزار می‌شویم از زندگی. هر جا می‌رویم همه نگاه‌مان می‌کنند؛ به‌خصوص بچه‌ها. انگار چیز عجیبی دیده‌اند. همه اینها اثر گذاشته. هشت سال است!    اگر بچه‌های مسئولان هم دچار چنین مصیبتی می‌شدند آیا هشت سال و بیشتر روند درمان‌شان طول می‌کشید؟    قرار بود ما را بفرستند خارج جراحی پلاستیک شویم تا شرایط بدن‌مان ثبات پیدا کند اما نفرستادند و با امکانات محدود ایران هر بار قسمتی از بدن‌مان را جراحی می‌کنند اما این طرف را درست می‌کنند طرف دیگر خراب می‌شود. هوشیاری‌مان کم شده ما برای انجام جراحی‌ها زیاد بیهوش شده‌ایم؛ آن‌ قدر که دیگر مغزمان از حالت عادی خارج شده و زود خسته می‌شویم. هوشیاری‌ام به‌شدت کم شده. دو ساعت بیشتر نمی‌توانم درس بخوانم. گاهی یک ساعت که درس می‌خوانم خوابم می‌برد.    هفته قبل که رفتم دکتر گفت: کم‌خونی داری، ویتامین‌های بدنت کم است. زخم معده هم که داری و دریچه قلبت گشاد شده است. آن‌ قدر گفت که گفتم: آقای دکتر! بگو اصلا زنده نیستم دیگر. سال آخر دبیرستان هستیم و اضطراب‌مان روز به روز بیشتر می‌شود. باید کنکور بدهیم اما ما که مثل دانش‌آموزان عادی درس نخوانده‌ایم. قرار بود برایمان کلاس خصوصی برگزار کنند اما نگذاشتند. ما باید مرتب لیزر شویم تا انگشتان‌مان از کار نیفتد اما از وقتی کرونا آمد، لیزر هم نشده‌ایم. کرونا هم جان‌مان را تهدید می‌کند و هم درمان‌مان را مختل کرده است. به فکر دختران شین‌آباد باشید پدر سیما راننده لودر است. به گفته خودش شش ماه از سال را کار دارد و شش ماه بیکار است. کرونا هم که اوضاع را بدتر کرده‌ است. با آن لهجه شیرین کردی همان اول از من می‌پرسد تهران با کرونا چه می‌کنیم؟ می‌گوید: شنیده‌ام اوضاع تهران خیلی خراب است. مراقب خودتان باشید!    از حال و احوال بچه‌هایش که می‌پرسم می‌گوید: خوبند اما درمان سیما به دلیل کرونا متوقف شده و بچه‌هایمان که سال ۹۱ سوختند حال و روز خوبی ندارند. با همان لحن مهربانش می‌گوید نماینده مجلس به دیدارشان آمده و می‌گوید: «خدایی‌اش را بگویم همه مخارج درمان را دولت داده و ما هزینه‌ای نکرده‌ایم.»    از آب خوردن‌شان گلایه می‌کند که گل‌آلود است و قابل خوردن نیست و نمی‌داند چرا دولت برای آب خوردن شین‌آباد که به شهر هم نزدیک است، کار نمی‌کند.    در میان حرف‌هایش از دختر دومش، سونیا می‌گوید که تا کلاس نهم درس خوانده و ترک تحصیل کرده. می‌پرسم چرا ترک تحصیل کرده؟ می‌گوید: نمی‌دانم. هر چقدر اصرار می‌کنم درسش را بخواند، قبول نمی‌کند.   سیما درباره خواهرش می‌گوید: روزی که کلاس ما آتش گرفت من کلاس چهارم بودم و خواهرم کلاس دوم. صورتم سوخته و سیاه شده‌ بود و سونیا از روی کاپشنم مرا شناخته و آمده دستم را گرفته. من فقط جیغ می‌کشیدم از شدت درد. سونیا بعد از آن اتفاق مدت‌ها افسرده شده‌ بود و با کسی صحبت نمی‌کرد. الان هم ترک تحصیل کرده و می‌گوید: می‌خواهم ازدواج کنم.    قبلا در شین‌آباد دخترها بیشتر دوست داشتند درس بخوانند اما دو - سه سالی است دخترها با سن کم ازدواج می‌کنند. نمی‌دانم اتفاقی که برای ما رخ داد در این تصمیم آنها تاثیر داشته یا نه. اما به نظرم شین‌آبادی‌ها و به‌خصوص دخترانش به کمک‌های مشاور نیاز دارند که اصلا به آن توجهی نمی‌شود.    ما که سوختیم، روحیه‌مان هم سوخت اما هیچ‌کس نیست که به ما بگوید چگونه می‌توانیم به زندگی ادامه دهیم؛ آن‌ هم در شرایطی که امیدمان رو به خاموشی است. بیشتر بخوانید: دخترانِ سوخته مدرسه درودزن پس از 14 سال از دردهایشان می‌گویند بخاری یا چمن مصنوعی؟ ارجاع پرونده دختران شین آباد به مرجع قضایی وزیر بهداشت: پزشکان اعزام دختران شین‌آباد به خارج از کشور را صلاح نمی‌دانند نادیا دختر شین آبادی: زندگی ام را از من گرفتید، حالا من زندگی ام را می خواهم (فیلم) نامه وکیل کودکان شین‌آبادی به رییس‌جمهور: 5 سال گذشت، نصف دیه هنوز پرداخت نشده؛ روند درمان 15 سال طول می‌کشد یادداشت وزیر بهداشت در پی دیدارش با بچه‌های شین‌آباد: می خواهند زندگی کنند لینک کوتاه: asriran.com/003BWA

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: شین آباد دختران شین آباد هشت سال درمان ما کنند اما بچه ها یک سال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۱۱۸۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

در فقدان خاموشی یک صدای ناب از موسیقی شریف خراسان

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، امیرحسین سمیعی مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با انتشار متنی ضایعه درگذشت عیسی قلی پور از هنرمندان پیشکسوت موسیقی بخشی کرمانج منطقه خراسان را تسلیت گفت.

در متن منتشر شده از سوی امیرحسین سمیعی آمده است:

«هوالباقی

موسیقی خراسان یکی از گنجینه های کم نظیر و ناب در میان گونه های ارزشمند موسیقی اقوام ایران است که هنرمندان بی مثالش طی ادوار مختلف آثار بسیار گران سنگی را پیش روی دوستداران و عاشقان آواها و نواهای ایران زمین قرار داده اند. نغمه هایی آسمانی و برآمده از دل های پاک و پر از ایمان و اعتقاد هنرمندانی که همواره خالق بهترین و پرمعنا ترین آثاری بودند که همچنان در آسمان پرستاره موسیقی ایران عزیز به درخشش خود ادامه می دهند.

ملودی هایی سرشار از معانی و اندیشه های الهی و عرفانی که در قالب های مختلف با قابلیت های ویژه و ممتاز موسیقایی نقش بسیار مهمی در ارایه مفاهیم انسانی و همچنین ماندگاری و تکامل موسیقی ایران زمین ایفا کردند.

مرحوم استاد عیسی قلی پور معروف به «عیسی بخشی» یکی از همین دردانه های ناب موسیقی بود که در تجلی گاه موسیقی شریف خراسان به عنوان یکی از مهم ترین ها و موثرترین هنرمندان و استادان این عرصه چه در حوزه «موسیقی آوازی» و چه در حوزه «موسیقی سازی» آثار مهم و جاودانه ای را با نوای آسمانی و زخمه های منحصر به فرد نوازندگی دوتارش پیش روی شنوندگان قرار داد.

مرحوم بخشی که بی تردید در ردیف ممتازترین و مهم خنیاگران نغمه های مختلف خراسان به ویژه منطقه خراسان شمالی محسوب می شود، از جمله هنرمندانی است که به دلیل زیست متفاوت و عارفانه اش، نغمات و ملودی هایی را خلق کرد که به دلیل برخوداری از صداقت، ایمان و اعتقاد راستینی که در نوا و آوای این هنرمند نهادینه شده بود، تبدیل به جاودانه هایی شدند که معرف راستین فرهنگ و هنر و اعتقاد مردم ایران عزیز است.

اینجانب به سهم خود ضایعه درگذشت مرحوم استاد عیسی قلی پور را به خانواده این هنرمند فرهیخته و جامعه عزیز و ارزشمند هنرمندان موسیقی نواحی ایران تسلیت گفته و آرزومند رفیع ترین درجات الهی برای مرحوم قلی پور هستم.»

کد خبر 6096186 علیرضا سعیدی

دیگر خبرها

  • تابستان امسال خاموشی نخواهیم داشت
  • معاون وزیر نیرو: امسال خاموشی نداریم
  • در فقدان خاموشی یک صدای ناب از موسیقی شریف خراسان
  • امیر خاموشی از مرکز آموزش هوانیروز شهید وطن‌پور بازدید کرد
  • وزارت نیرو: امسال خاموشی نداریم
  • بازدید فرمانده هوانیروز ارتش از مرکز آموزش هوانیروز شهید وطن پور اصفهان
  • امسال خاموشی نداریم | ۲۰ هزار مگاوات ناترازی برق صحت ندارد
  • امسال خاموشی نداریم
  • اجرای ۴۲۰ میلیارد ریال طرح مرتبط با شرکت برق تربت حیدریه
  • خاموشی صدای ماندگار ورزش